( دعوت به سوی خدا وسیله ای برای تزکیه ) یکی از فرایض اسلامی که خداوند در قرآن از آن صحبت کرده موضوع دعوت الی الله یا امر به معروف و نهی از منکر است. اما واقعیت امت اسلامی می رساند که این فریضه به مانند باقی فرایض و دستورات خداوند مثل نماز و روزه و حج جایگاه خود را در بین مردم پیدا نکرده و به عنوان یک واجبی دینی جا نیفتاده است. دلایل متعددی سبب بروز چنین امری شده، از جمله این دلایل می توان به عدم تبیین صحیح و درست مفهوم دعوت الی الله اشاره کرد، چرا که وقتی صحبت از دعوت الی الله می شود ذهن بسیاری به این سمت می رود که دعوت یعنی ارشاد و راهنمایی مردم به واسطه سخنرانی و صحبت، در حالی که مفهوم دعوت الی الله خیلی فراتر از این موارد می باشد، چرا که ارشاد و راهنمایی انسانها به سوی خدا فقط از طریق صحبت امکان پذیر نمی باشد. وسایل و ابزارهای متعددی نیاز هست تا انسانها به سوی خدا روی بیاورند. می توان مفهوم دعوت الی الله را اینگونه تعریف کرد: هر عمل و تلاشی که به واسطه آن بستر و زمینه دینداری مردم فراهم شود در ضمن دعوت الی الله قرار می گیرد. با یک بررسی کلی در آیات قرآن پی می بریم از دیدگاه قرآن، دعوت وظیفه ای است که خداوند بر عهده فرد فرد مسلمانان قرار داده ، از جمله این آیات : ۱- (قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ)(بگو : اين راه من است كه من ( مردمان را ) با آگاهي و بينش به سوي خدا مي خوانم و پيروان من هم ( چنين مي باشند ) ، و خدا را منزّه ( از انباز و نقص و ديگر ناشايست ) مي دانم ، و من از زمره مشركان نمي باشم ( و كسي و چيزي را شريك خدا نمي انگارم ) .)( ۱۰۸/یوسف) در این آیه خداوند اشاره می کند کسی که خود را تابع و پیرو پیامبر(صل الله علیه و سلم) می داند وظیفه دعوت الی الله به او هم بر می گردد آنچنانکه پیامبر (صل الله علیه و سلم)مامور به تبلیغ بوده (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک) کسانی که خود را پیرو ایشان می دادند هم این وظیفه را دارند. ۲- و همچنین در آیه(قُلْ أَيُّ شَيْءٍ أَكْبَرُ شَهَادةً قُلِ اللّهِ شَهِيدٌ بِيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لأُنذِرَكُم بِهِ وَمَن بَلَغَ أَئِنَّكُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللّهِ آلِهَةً أُخْرَى قُل لاَّ أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ)(اي پيغمبر ! به كساني كه بر رسالت تو گواهي مي خواهند ) بگو : بالاترين گواهي ، گواهي كيست ( تا او بر صدق نبوّت من گواهي دهد ؟ ) بگو : خدا ميان من و شما گواه است ! ( بهترين دليل آن اين است كه ) اين قرآن به من وحي شده است تا شما و تمام كساني را كه اين قرآن بدانها مي رسد بدان بيم دهم . ( قرآني كه هيچ كس و هيچ گروهي نمي تواند سوره اي همانند آن را بسازد و ارائه دهد ) . آيا به راستي شما گواهي مي دهيد كه خدايان ديگري با خدايند ؟ ! بگو : من گواهي نمي دهم ( و هرگز كسي و چيزي را انباز خدا نمي دانم و نمي كنم ) . بگو : او خداي يگانه يكتا است ، و من از بتان ( جاندار و بي جاني كه ) انباز خدا مي كنيد بيزارم .) (۱۹/ انعام) خداوند می فرمایند کسی که قرآن به او رسیده به مانند پیامبر (صل الله علیه و سلم)مامور به انذار دیگران می باشد. ۳- یا در ایه(وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ أُوْلَئِكَ سَيَرْحَمُهُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ)(مردان و زنان مؤمن ، برخي دوستان و ياوران برخي ديگرند . همديگر را به كار نيك مي خوانند و از كار بد باز مي دارند ، و نماز را چنان كه بايد مي گزارند ، و زكات را مي پردازند ، و از خدا و پيغمبرش فرمانبرداري مي كنند . ايشان كسانيند كه خداوند به زودي ايشان را مشمول رحمت خود مي گرداند . ( اين وعده خدا است و خداوند به گزاف وعده نمي دهد و از وفاي بدان هم ناتوان نيست . چرا كه ) خداوند توانا و حكيم است .) (۷۱ / توبه )…. که خداوند در وصف و صفت مومنان سخن می گویند. ۴- و در آیه(كُنتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْكِتَابِ لَكَانَ خَيْراً لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَكْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ)(شما ( اي پيروان محمّد ) بهترين امّتي هستيد كه به سود انسانها آفريده شده ايد ( مادام كه ) امر به معروف و نهي از منكر مي نمائيد و به خدا ايمان داريد . و اگر اهل كتاب ( مثل شما به چنين برنامه و آئين درخشاني ) ايمان بياورند ، براي ايشان بهتر است ( از باور و آئيني كه برآنند . ولي تنها عدّه كمي ) از آنان با ايمانند و بيشتر ايشان فاسق ( و خارج از حدود ايمان و وظائف آن ) هستند .) (۱۱۰ /آل عمران) خداوند امت اسلامی را به صفت خیریت متصف کرده و این بهتر بودن امت را در برخورداری از صفت امر به معروف و نهی از منکر می داند یعنی تا زمانی که این امت از این ویژگی برخودار باشند صلاحیت صفت خیریت را دارند در غیر این صورت این امت هیچ امتیازی ندارند. یکی دیگر از دلایلی که خیلی از مسلمانان با استدلال به آن از انجام واجب دعوت دوری می کنند این است که می گویند انسان تا خودش را اصلاح نکرده یا به تعبیری دیگر تا به خود سازی نرسیده درست نیست دیگران را به سوی خدا و دینش دعوت کند و به آیاتی از جمله (اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم) استناد می کنند. کسانی که به اینچنین آیاتی استدلال می کنند از یک موضوع غافل مانده اند و آن این است که هیچ انسانی به کمال مطلق نرسیده و نمی رسد و خداوند انسان را بر این اساس خلق نکرده که دچار لغزش و خطا نشود و انسان معصوم خلق نشده است، این نکته را خداوند در سوره آل عمران آیه ۱۳۵ در وصف اهل تقوا ذکر کرده است و از جمله نکات زیبایی که از تفسیر آیه ۷۵ سوره مائده استنباط می شود این است که فاعل منکر می تواند دیگران را از منکر باز دارد در تفسیر قرطبی آمده ( شرط نشده که کسی که مردم را از معصیت نهی می کند باید از هر نوع گناهی پاک باشد بلکه بعضی از گناهکاران بعضی دیگر را نهی می کنند. شماری از اصولیون گفته اند کسانی که جامهای شراب را به همدیگر تعارف کرده اند باید همین افراد همدیگر را نهی از منکر کنند. عمربن عبدالعزیز می فرماید اگر کسی که امر به معروف و نهی از منکر را به این بهانه که اول خود را مقید به آن بداند ترک کند دیگر در جامعه کسی پیدا نخواهد شد که امر به معروف و نهی از منکر کند و ناصحان و مجاهدان در راه خدا کم خواهند بود سعید بن جبیر می گوید : اگر قاعده بر این باشد که فرد نباید امر به معروف و نهی از منکر کند تا هیچ گونه منکری در او نباشد هیچ کس پیدا نخواهد شد که بتواند امر به معروف و نهی از منکر کند، این گفته با ایه لم تقولون ما لا تفعلون هیچ منافاتی ندارد، چون انسان گاهی مرتکب گناه و اشتباه می شود و خود به ناتوانی و تقصیر خویش اعتراف کرده و احساس شرمندگی می کند و دیگران را از آن منکرها نهی می کند در حالی که خود از ترک آن ناتوان است و یا به کار های نیکی امر می کند ولی خود نمی تواند آنها را انجام دهد و البته هستند کسانی که به گناه و معصیت می بالند و افتخار می کنند و ضمیرشان کاملا به آن راضی و خشنود می باشد و به منظور نیرنگ و یا ریا کاری مردم را از منکرات نهی می کنند این جنبه ای از قضیه است اما جنبه دیگر یک داعی است که مردم را به سوی شریعت فرا می خواند و شاید او گاهی اوقات مرتکب اشتباهاتی هم بشود و این عاقلانه نیست که این دو گروه را یکی بحساب بیاوریم. دیگر اینکه در قرآن یکی از روشهای تزکیه و پرورش نفس انجام امر به معروف و نهی از منکر است آنجا که خداوند فرموده: قد افلح من زکاها، ارتباط مستقیم با دو آیه در سوره آل عمران آیه ۱۰۴ و آیه ۳۵ سوره مائده دارد، در دو آیه اخیر فلاح و رستگاری را منوط به دعوت به سوی خیر و نیکی و امر به معروف و نهی از منکر و تقوا و عمل صالح و جهاد دانسته و با ارتباط آن با آیه اول نشان می دهد که فلاح و رستگاری در تزکیه نفس نیز می باشد و تزکیه نیز با آن موارد بالا کسب می شود. استاد سعید حوی در این باره می گوید : دعوت به سوی خیر و نیکی ، خیر و نیکی را در نفس جای می دهد و این خود تزکیه را به همراه دارد و نهی از منکر ، منکر را در نفس انسان زشت می گرداند و این نیز تزکیه نفس را به دنبال دارد، جهاد، آزاد کردن نفس از دام دنیا و زندگی در آن است و معامله نفس با خداست و این بالاترین مرتبه ای است که نفس پاک و مطهر به آن می رسد. ابن قیم جوزی در تعبیری رسا به این امر پرداخته که چه بسا گاهی استفاده شخص دعوتگر یا مربی از کسانی که آنها را دعوت و تربیت می کند بیشتر خواهد بود و این استفاده و نفع بردن می تواند بخش مهمی از پرورش و رشد شخصیتی دعوتگر باشد، ایشان می فرمایند: سودمندترین فرد برای تو کسی است که این امکان را فراهم می کند تا بتوانی در او خیر بکاری و به او نیکی کنی، چنین کسی بهترین امکان برای سودمندی و کمال توست، در حقیقت نفع بردن هر دوی شما از همدیگر یکسان است یا شاید گاها نفع تو ( دعوتگر یا مربی) از او ( مدعو و متربی ) بیشتر باشد. در پایان از خداند منان خواستاریم که ما را در راه دعوت به سوی خودش قرار دهد و در این امر ما را ثابت قدم بگرداند …… الهی آمین